بنام خدا

سلام بر همه مهربانان.

امروز امیر در میخانه تـــوئی تـــو            فریادرس این دل دیوانه تــوئی تــو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد         آرام توئی دام توئی دانه تــوئی تــو

...توئی که به رویای فرداهایم معنا میدهی
اشکهایم٬ با شکوه نگاه تو فرو می افتد...
وقتی دریای دل طوفانی می شود٬
من، در آغوش یاد تو، غزل می گویم
و ماسه های کف ساحل، خاطره اشکهای مرا، به موجها می سپارند...

راستی از آن کبوتر سرگردان...
دلم را می گویم...
خبری از او داری؟
هنوز بی قراری می کند؟
...

یا حق